نشستم توو تاریکی این اتاق

که دنیام بعد تو رنگی نشد

یه جوری به این خونه حس داشتی

که تا وقتی بودی کلنگی نشد


نشستم به حرفات فک می کنم 

به احساسی که ریشه هامو سوزوند 

به ساکی که از توو کمد کوچ کرد

به چتری که روو چوب لباسی نموند


نگو خاطراتی که دارم ازت

یه روز درد دوری رو کم می کنه

هنوزم به عکسات زل می زنم

هنوزم چشات اذیتم می کنه 


من عادت ندارم لباسی به جز

لباسی که دوس داشتیو تن کنم

فقط کافیه اسم تو برده شه 

که سیگارو برعکس روشن کنم


چقد بگذره تا تو یادم بری؟  

چقد دیگه این تلخیو کش بدم؟  

کدوم کافه توو شهر، لطفا بگو 

کجا خنده هاتو سفارش بدم؟  


| کسری بختیاریان |


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها