کف بالکن نشسته بودم و پاهام رو از لا به لای نرده ها آویزون کرده بودم، یهو صدای پاهاش که روی سرامیک می کشید رو شنیدم، همین طوری که توی تاریکی شب خیره شده بودم به یه لامپ روشن ساختمون رو به رو ای، گفت : باز که بیداری، خوابت نمیاد؟ نشست کنارم گفتم: خواب بد دیدم . فندکشو از کنار نرده برداشت سیگارشو روشن کرد گفت: تعریف کن ببینم .

دستمو بردم توی پاکت سیگارش زیر چشمی نگاهم کرد اومد خط و نشون بکشه واسم با چشماش که نتونست و یه لبخند کج زد، سیگارمو واسم روشن کرد. گفتم : باد میومد، خیلی شدید بود همه چیزو داشت با خودش می برد، با یه متر فاصله رو به روی هم بودیم. میخواستم بیام پیشت تقلا میکردم، زور میزدم، نفسم بند اومده بود، هر یه قدمی که میومدم سمتت باد یه قدم منو مینداخت عقب.

دستش رو انداخت دورم مثل من خیره شده بود به یه لامپ روشن ساختمون رو به رو ای، سرمو تکیه دادم به شونه اش، یه قطره اشک از چشم چپم سر خورد روی پیرهنش، سیگارشو کنار پاهاش خاموش کرد، آروم زیر لب پرسید: میترسی؟ یه قطره از چشم راستم سر خورد تا روی لبم، با بغض گفتم: اگه باد بیاد چی؟ اگه همه چیزو با خودش ببره، حتی تو رو.

سرش رو تکیه داد به سرم، سیگارمو از لای دستم کشید و خاموش کرد.

گفت: میگن آدم هایی که بعده یه مدت طولانی از کما بیرون میان، اولین چیزی که میگن اغلب یه اسمه: مارال، حسین، سارا، وحید، مریم، شیما. ، هرکدوم از این اسم ها ممکنه اولین اسمی باشه که بعد از به هوش اومدن یه آدم هایی با لب های خشک و صدای تیکه تیکه صدا کرده باشن.

باد، بوران، برف، تگرگ، طوفان، سیل، مهم نیست جدا بشیم مهم نیست چی جدامون کنه، حتی مهم نیست هر قدمی که میریم سمت هم یه قدم به عقب هولمون بدن، میدونی میخوام چی بگم؟ دستش رو کشید روی سینه و سرش: تو اینجایی، تو اینجایی. تو اسمی نیستی که یادم بره، یه اسم هایی هست بیشتر از این که اسم یه آدم دیگه باشه اسم تو میشه، واسه این که خودت دوباره زنده بشی، واسه به هوش اومدنت باید صداشون کنی، هر بار هم که به هوش بیام صدات می کنم، حتی اگه تو بالای سرم نباشی.

حالا بخوابیم؟


| مرآجان |


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها